شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ |۲۹ ربیع‌الثانی ۱۴۴۶ | Nov 2, 2024
آیت الله یزدی - حجت الاسلام نبوی

حوزه/ آیت‌الله یزدی یک نامه‌ای در مقابل آن نامه‌ی معروف بدون سلام آن شخص نوشت. این «مداد العلما افضل من دماء الشهداء» واقعاً آنجا به نظر من عینیت پیدا کرد. این کلام و بیانیه ایشان که آنجا دادند، به‌اندازه چندین نفر که شهید بشوند برای رفع فتنه تأثیر داشت.

به گزارش خبرگزاری حوزه، یار دیرین امام و رهبری و از مبارزین برجسته قبل از انقلاب،  آیت‌الله محمّد یزدی، رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو مجلس خبرگان رهبری، که مدتی به دلیل کهولت سن و بیماری در بستر بیماری بود، در ۸۹ سالگی به دیدار حق شتافت.

آن عزیز سفر کرده در طول دوران انقلاب اسلامی خدمات ارزنده ای را به کشور ارائه کرد: ریاست دادگاه انقلاب اسلامی قم، ریاست دفتر امام) در قم، نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی، عضویت در شورای بازنگری قانونی اساسی، ریاست قوه قضائیه با حکم مقام معظم رهبری> در دو دوره پنج ساله، نمایندگی رؤسای سه قوه در هیأت سه نفره حل اختلاف بین مرحوم رجایی و بنی‏ صدر، نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، نائب رئیس و قائم مقام اجرائی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عضویت در دوره چهارم و پنجم شورای عالی حوزه‌های علمیه و رئیس دوره پنجم آن شورا و... از جمله مسئولیت‌های وی بود.

آشنایی عمیق و طولانی مدت مدیر مسئول ماهنامه مبلّغان حضرت حجت الاسلام والمسلمین نبوی، ما را برآن داشت تا گفتگویی در قالب مصاحبه‌ در مورد، آیت الله یزدی با وی داشته باشیم.

آنچه در ذیل می‌آید بخش‌هایی از آن مصاحبه است:

- بِسْمِ اَللّهِ اَلرَّحْمنِ اَلرَّحِیمِ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ اَللَّهُمَّ إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعِینُ، با سلام و سپاس فروان از محضر حضرتعالی که قبول زحمت فرمودید و وقت شریفتان را در اختیار  قرار دادید.

اولاً از خداوند متعال مدد می‌گیریم و آرزو داریم این جلسه تحت توجهات حضرت بقیة الله الاعظم امام زمان% باشد.

ثانیاً مصیبت سنگین فقدان یکی از بهترین‌های روزگار، را به محضر شریفتان تسلیت عرض می‏کنم. «وَ اِنَّ خَیرَ الخَیرِ خیارُ العُلَماءِ[1]؛ و بهترین خوبان علمای خوبند».

ثالثاً صحبت از شخصیت بزرگی است، شخصیتی که دارای ابعاد زیادی بودند که قطعا صحبت از تمام آن ابعاد زمان زیادی می‌طلبد. در این فرصت کوتاه با طرح چند سؤال خدمتتان خواهیم بود.

به عنوان اولین سؤال از محضر حضرتعالی آشنایی شما با حضرت آیت الله یزدی) به چه زمانی برمی‌گردد؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با تشکر از شما که فرصت این گفتگو را فراهم ساختید. آشنایی بنده با آن مرحوم به قبل از انقلاب بر می‌گردد. ایشان از اساتیدی بودند که در ارتباط با انقلاب و امام) و دفاع از ایشان، همراه با عده‌ای دیگر از علماء مانند آیت الله مشکینی، آیت الله خزعلی از قم به نقاط مختلف کشور تبعید شدند. آن زمان بنده در اصفهان بودم. بعد که به قم آمدم، مدت تبعید این علمای بزرگوار تمام شده بود و برگشته بودند.

منزل آیت‌الله یزدی) نزدیک منزل علامه طباطبایی) بود. بنده وقتی ایشان از تبعید برگشتند، برای دیدار به منزل ایشان رفتم. ساواک حساس بود که چه کسانی به دیدن ایشان می‏روند و اطلاعات جمع می‏کرد. دیدار طلاب جوان مانند اینجانب تا حدودی خوف‌انگیز بود.

در قضایای انقلاب پختگی نداشتیم؛ اما بالاخره به زیارت ایشان رفتیم. آنجا با آن همه حساسیت‌هایی که وجود داشت، مجلسی برگزار شده و عده‌ای برای دیدار ایشان آمده بودند هنگام ورود صدای با صلابت ایشان به گوش می‌رسید شب بود. به آرامی وارد شده و در گوشه‌ای نشستیم.

در همان جلسه اول حس کردیم انگار نه انگار که ایشان تبعید بودند؛ چنان با قوت حرف‌های انقلابی می‌زدند و تُن صدای غرّاء و جدی داشتند که برای ما خیلی درس‌آموز بود و در جوانی که تازه وارد این عرصه‌ها شده بود پیام شجاعت و ایستادگی داشت بخوبی یاد دارم که هنگام ورود ما ایشان می فرمودند اگر امام موسی ابن جعفر فقط عبادت می کرد و اهل مبارزه با حکومت های جور نبود چرا تا این حد ایشان را در زندانهای متعدد حبس کردند  .

آن زمان فکر می‏کردیم که چه کار مهمی انجام داده‏ایم؛ اما دیدیم خود ایشان که کانون قضیه بودند، هیچ خوفی ندارند و با شجاعت و قوت سخنرانی می‌کنند. تبعید را گذرانده بودند و هیچ چیزی ایشان را خائف نکرده بود. تبعید نه تنها روحیة ایشان را تضعیف نکرده بلکه خیلی محکم و باصلابت‌تر از قبل سخنرانی می‌کردند.

بار دیگر که به دیدن ایشان رفتیم، علامه طباطبایی) نیز آمده بودند. چند نفر از علمای دیگر نیز بودند و اتفاقا بحث‌های علمی پیش آمد و یکی از مراجع فعلی از ایشان سؤالاتی کردند و بحث‌های خوبی شد. ارتباطات علما آن زمان خیلی صمیمی و محسوس بود و علّامه طباطبایی) به ایشان عنایت خاصی داشتند.

- مقام معظم رهبری> در پیامشان به مناسبت ارتحال این عالم عامل فرمودند: درگذشت عالم مجاهد و پارسا آیت الله آقای حاج شیخ محمد یزدی رضوان‌الله‌علیه را به حوزۀ علمیة معظم قم و مراجع عظام و علمای عالی‌مقام و جامعۀ محترم مدرسین و به شاگردان و دوستان و ارادتمندان آن مرحوم و به‌طور ویژه به خاندان گرامی و همسر و فرزندان مکرم ایشان تسلیت عرض میکنم...» تعبیر «مجاهد و پارسا» حکایت از تلفیق بعد انقلابی و اخلاقی ایشان دارد در این مورد توضیحاتی بفرمایید.

معمولاً انقلابیون، اخلاقی تلقی نمی‌شوند گرچه بسیاری خیلی هم انقلابی‌اند و بیش‏تر عصبی و تند تلقی می‌شوند، به‌ویژه قبل از انقلاب، آدم مهذّب به کسی می‌گفتند که فقط ذکر می‏گوید و سرگرم نماز و سجاده است و با کسی حرف نمی‌زند، نه این‌که هم آدم اخلاقی باشد و هم جنگی و انقلابی. علاوه بر این، بد نیست متذکر شوم که همین امروز هم ما گاهی اخلاق را طوری تعریف می‌کنیم که – العیاذ بالله - امیرالمؤمنین% هم در دایرة آن تعریف نمی‌گنجد. حال آن‌که اگر ما تبلور انسان مهذب و متخلق به اخلاق الهی را بخواهیم مثال بزنیم، رسول الله- و امیرالمؤمنین% در اوج هستند. آنها خیلی بیش از دیگران اهل ذکر و عبادت بودند؛ ولی اهل جنگ، و لشکرکشی هم بودند.

آیت الله یزدی با این‏که انقلابی بودند؛ اما صبغة اخلاقی داشتند. برخی تُن صدای ایشان را از دور که می‌شنیدند، به گمان می‌رسید که آدم تندی هستند؛ اما وقتی که از نزدیک با ایشان صحبت می‌کردند، می‏دیدند بسیار اخلاقی و مهذّب هستند. واقعاً از جهات مختلف با سعةصدر و بسیار با روحیه بودند. ما در مقام شاگرد خدمت ایشان می‌رفتیم؛ ولی اغلب با ما مشورت می‌کردند. گاهی ما کم مشورت می‌کنیم و کم‏تر از کوچک‌ترها نظر می‏خواهیم، ولی ایشان با آن سوابق علمی و انقلابی مقید به این نکته بودند و مثل یک هم‏مباحثه‌ای با ما حرف می‌زدند و این درس مهمی بود.

ایشان قبل از انقلاب در مسجد سلماسی درس اخلاق می‌گفتند و ما گاهی به درس ایشان می‌رفتیم. در درس اخلاق نیز تُن صدای خیلی جدی‌ ؛ اما کلامشان مؤثر بود؛ چون خودشان اهل عمل بودند و از همین جهت واقعاً برای ما خیلی جاذبه داشت. مثل درس اخلاق آیت الله مشکینی). این بزرگواران تعریف از متخلّق بودن را تغییر دادند. آیت الله مشکینی سرآمد اساتید اخلاق قم بودند. یادم هست یک زمانی که ایشان درس اخلاق می‌گفت، طلبه‌های زیادی اشک می‌ریختند. این‌قدر مؤثر و نافذ بود. این‌که عرض کردم باید بازتعریفی از بحث طلبة مهذب و روحانی اخلاقی بشود، الگویش باید چنین علمایی باشند.

بعد از انقلاب که ایشان مسئولیت‏های زیادی پیدا کردند، ما فرصت نکردیم خدمت ایشان برویم؛ ولی هنوز ارتباطاتی داشتیم و در جلسات ایشان شرکت می‌کردیم. اخلاقیاتی که بیان می‌کردند واقعاً در عمل ایشان دیده می‌شد و این به نظر من ویژگی مهمی است که وقتی فرد در کوران اشتغالات سنگین و حوادث انقلاب قرار می گیرد هم‏چنان بر مبانی اخلاقی و انقلابی استوار بماند.

- تعبیر دیگری که مقام معظم رهبری> در مورد ایشان داشتند این بود که: «ایمان راسخ به مبانی انقلاب و استقامت در این راه و غیرت دینی و انقلابی، نشانه‌های بارز دیگری از این شخصیت مکرم بود.» در مورد دفاع از انقلاب و امامین انقلاب نکاتی بفرمایید.

یکی از ویژگی‌های ایشان این است که در دفاع از امام)، انقلاب و مقام معظم رهبری> تا آخرین لحظه چیزی کم نگذاشت. هر جا حس می‌کردند باید وارد میدان شود و احساس تکلیف می‌کردند، تک‌نفره به میدان می‌آمدند، ولو هیچ کسی کمکشان نمی‌کرد. اوایل رهبری امام خامنه‌ای> خدمت بعضی از علما، از جمله آیت الله مشکینی) رفتم و به ایشان عرض کردم: بالاخره الان پرچم بر دوش آیت‌الله خامنه‌ای> است و ایشان به میدان آمده‏اند -حالا با آن انتخاب سرسختی که مجلس خبرگان کردند و خدا را شکر با جدیّت زیر بار شورای رهبری هم نرفتند، و الا مصیبت بزرگی می‌شد و به جدّ ایستادند که امام خامنه‌ای> رهبر باشند و در آن مجلس هر دوی این بزرگواران بودند (هم آیت‌الله یزدی و هم آیت‌الله مشکینی*) بعد از انتخاب ایشان بعضی بی‌مهری می‌کردند و آن‌طور که بایست، تقویت نمی‌کردند. می‌دانید که بعد از امام) دو نفر برای رهبری مطرح بودند؛ یکی آقای منتظری بود و دومی آیت الله مشکینی. آقای منتظری که با آن وضعیت و مسائل بیت و اطرافیان و عدم توانمندی ایشان، کنار رفتند. پس ذهن‌ها به سمت آقای مشکینی رفت و ایشان نه‌تنها ذره‌ای راجع به این قضیه از خودش واکنش نشان نداد؛ بلکه همیشه در مقام تقویت مقام معظم رهبری بود- آیت‌الله مشکینی حرفی زدند که خیلی درس‌آموز بود. ایشان در جواب ما، این تعبیر را داشتند که: من تقویت رهبری و شخص ایشان را تکلیف می‌دانم و مصداق انجام این تکلیف هرچه باشد، به من بگویید، من انجام می‌دهم. بگویید بیانیه بده، می‌دهم، بگویید نامه بنویس، می‌نویسم و... چون آن را واجب می‌دانم. مصداقش را تعیین کنید، انجام می‌دهم. اوایل رهبری حضرت آقا بود و این رفتار برای ما درس‌ بزرگی، از بزرگواری و بزرگ‌منشی بود. آیت‌الله مشکینی) تا آخرین لحظات در مقام تقویت رهبری> بود. در یکی از جلسات آیت‌الله مشکینی) را دعوت کردند و یکی از بزرگان از ایشان خیلی تعریف کرد، بعد آیت الله مشکینی) گفتند: آنچه که ایشان فرمودند، شکلات است. این شکلات‌ها را برای بچه‌هایتان ببرید.این برای ما خیلی جالب بود که واقعاً لهو و لعب بودن دنیا را آنها با عمق جان دریافت کرده بودند و آن را بازی می‌دانست و این تعاریف را شکلات حس می‌کردند.

آیت‌الله یزدی) نیز واقعاً همین طور بودند. هر جا که باید رهبری تقویت می‌شد، به میدان می‌آمدند من هیچ خاطره‌ای از ایشان به جز تقویت نظام و رهبری در ذهنم نیست. ملاک ایشان اسلام بود و بر اساس دین و معتقدات کار می‌کردند. هر جا که بود، در خط مقام معظم رهبری> ثابت و استوار ماندند- بعضی‌ها را در جایی نصب می‏کنند، به انقلاب و رهبری اعتقاد دارند؛ اما همین‌که او را بر می‌دارند، ضد نظام و رهبری می‏شوند؛ چون بیش‏تر ریاست را دوست دارند تا نظام و اسلام را ایشان در هر پست بالا و پایینی که بودند، نسبت به امام و مقام معظم رهبری> حساسیت نشان می‌دادند.

یکی دیگر از ویژگی‌های آیت الله یزدی) مقاومت در برابر انحرافات در طول حوادث انقلاب بود که این مسئله به نظر من واقعاً جهاد اکبر و کار سختی است. مثلاً در فتنة 88 نامه‌ای که کوران حوادث فتنه نوشتند.مصداق این روایت بود که «مِدادُ الْعُلَمآءِ أَفْضَلُ مِنْ دِمآءِ الشُّهَداء». آنجا قلم، و بیانیه‌ای که ایشان داد، اندازة شهادت چندین نفر برای رفع فتنه و عواقب فتنه مؤثر بود. همین که در آن کوران حوادث فتنه‌گون و آشوب‌های ایران و آن دودستگی عجیبی که در کشور بود، این بیانیه در فروکش آتش بسیار موثر بود.

در قضیه‌ای دیگر برخی از اصلاح‌طلب‌ها می‌خواستند از بعضی از مراجع سوء استفاده کنند که ایشان خیلی با صلابت ایستاد و برخورد جدی کرد. این کارها در بستر تحقق آن خیلی ارزشمند بود.

پیرامون دیدار مسئول و معاونین مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه با آیت‌ﷲ یزدی، خیلی سروصدا راه انداختند و موج درست کردند، البته هدف این بود که حقیقت ماجرا گم شود، اصل حرف ایشان روی سه موضوع بود: یکی مرجعیت خود خوانده که واقعاً در گذشته علماء ربانی هرگز به دنبال مرجعیت نمی‌رفتند و بزرگان حوزه با سختی و اصرار این امر خطیر را بر دوش فردی صالح می‌گذاشتند. ایشان مقابل این قضیه ایستاد و گفتند که خودم با این قضیه مبارزه می‏کنم. دوم، اشرافی‌گری در ساخت مؤسسات حوزوی و مدارس بود که ایشان واقعاً خودش موجی ایجاد کرد. سوم مبارزه علیه تفکرات لیبرالی در دولت و واگرایی بعضی از مجموعه‌های دولتی بود که ایشان موضع گرفت که خیلی به جا، قوی و جدی بود. در این مسئله نیز ایشان مقابل کجی‌ها با صلابت ایستاد و این خیلی مهم است.

ایشان واقعاً در قید خودش نبود. اگر مطلبی را تکلیف می‏دانست که باید بگوید، می‏گفت و هزینه‌اش را نیز می‌داد و این از مختصاتی است که در ایشان بود و در زمان ما می تواند این رویه الگوئی بسیار ارزشمند باشد آیت الله یزدی آن چیزی را که مصلحت نظام می‌دانست، با صراحت می‌گفت، ولو این‌که به او بد و بی‏راه بگویند. همان‏هایی که به او بد می‌گفتند، ولی بالاخره از مواضع ایشان می‌ترسیدند مثلاً موضوع اشرافی‌گری که ایشان فرمودند، عده‌ای حمله کردند؛ ولی در عین حال عده ای از ساخت ساختمانهای اشرافی ترسیدند این مسئله عبور از خود برای خدا، دین و انقلاب، خیلی ارزش دارد.

- خاطراتی اگر از آخرین دیدارهایی که با ایشان داشتید بفرمایید؟

این اواخر که محضر ایشان می‌رفتیم، مکرر می‌گفتند روزهای آخر عمر ماست؛ ولی شما مواظب باشید، ببینید چه می‌کنید؟ این هم از امتیازات ایشان بود که مکرر یاد مرگ بود؛ اما تا روزهای آخر عمر نیز آماده، قوی و محکم بودند و آنچه که تکلیف بود و تشخیص می‌داد، خیلی رک و بی‌پرده بیان می کردند

عده‌ای از دوستان ایشان گاهی منتقد بودند که چرا این‏قدر با صراحت صحبت می‏کنند؟ در حالی که اگر با صراحت نمی‌گفتند، جلوی خیلی از مفاسد گرفته نمی‌شد و هنجارها جای خود را به ناهنجاری‌ها داده، ارزش‌ها به ضدارزش‌ها تبدیل می‌شدند و بایستی یکی داد می‏زد: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فی أُمَّتی فَلْیُظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللّهِ؛ زمانی که در امّت من بدعت ها آشکار شود، باید عالم با آشکار کردن علمش جلوی بدعت را بگیرد و اگر این کار را نکند لعنت خدا بر او باد.»

-  نکته‌ای که در صحبت‌های مقام معظم رهبری> به آن اشاره شد، این بود که در مجلس خبرگان فقدان افرادی مثل آیت الله یزدی) و آیت الله مصباح> موجب خسارت است. سوال این است که واقعاً چه ویژگی‌هایی می‌تواند در یک شخص باشد که اولاً این ثبات و پایداری در طول ازمنه دائم باشد و ثانیاً چه ویژگی‌هایی می‌تواند در یک شخصیت باشد که به این حد از ثبات و پایداری برسد؟

- در قرآن فراوان آمده است که «إِنَّ الَّذینَ آمَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ» و این عبارت کم هم نیست. علتش این است که عمل صالح در صورتی اتفاق می‌افتد که ایمان نیز باشد. وقتی ایمان قوی بود، عمل صالح برون‌داد و نتیجة آن است. حال این ایمان هرقدر قوی‏تر باشد، به همان نسبت عمل قوی‌تر خواهد بود. ایمانی که امیرالمؤمنین% دارد، با ایمان شخص دیگر یا ایمان علما و اوصیا، تا می‌رسد به آدم‌های معمولی، متفاوت است.

شهید مطهری) در کتاب «جاذبه و دافعة امیرالمؤمنین%» به این مطلب می پردازند که اگر خواستید شخصیت و ارزش کسی را بسنجید، ببینید میدان جاذبه و دافعه‏اش چقدر است؟ حال من مطلب آن شهید را به این بیان عرض می‌کنم که گاهی میدان جاذبه و دافعة فرد در خانه و زندگی شخصی و با زن و بچه است؛ گاه برای مصالح این‌ها جاذبه و دافعه دارد؛ بعضی دیگر میدان بزرگتری برای جاذبه و دافعه دارند مثلا در یک محله فعال و جاذبه و دافعه دارند. یک وقت کسی مقداری بالاتر می‌رود و در قوم یا هم‏زبان‏ها جاذبه و دافعه دارد. مثلاً ترک، لر، فارس، بلوچ و... مثلاً اگر به فارسی توهین بکنند، بدش می‌آید و اگر از فارسی تعریف کنند، خوشش می‌آید. این میدان جاذبه و دافعه‌اش در زبان است. یک وقت میدان جاذبه و دافعة کسی استانی می‌شود. کسی میدان جاذبه و دافعه‏اش کشور است. این‏ها ارزشمندند؛ اما یک وقت کسی میدان جاذبه و دافعه‌اش «دین» است و اصلاً کاری به کشور و حدود و مانند این‌ها ندارد.

اگر می‌بینید در سطح جهان کفر، نسبت به کسی حساسیت وجود دارد و از او بدشان می‌آید، بدانید جایگاه شخصیتی او در حدی است که میدان جاذبه و دافعه‏اش کل کرة زمین است.

من امام خمینی) و مقام معظم رهبری> را این‌گونه می‌بینم که الان خار چشم کفار و دشمنان هستند. آیات بزرگوار مشکینی، یزدی، جنّتی و مصباح این‌چنین هستند. شبیه آنچه در مورد سردار سلیمانی دیدیم. آمریکا  و تمام ابرقدرت‌ها با شبکه‏های گستردة جهانی‌ خود علیه این افراد تبلیغ می‌کردند؛ چرا؟ برای این‏که عمل صالح دارند. چرا عمل صالح دارند؟ چون ایمان آنان قوی است و هرچه آستانة ایمان قوت بیش‏تری داشته باشد، برون‌دادش زیادتر خواهد بود و میدان جاذبه و دافعه‌اش گسترده‌تر است. آیت الله یزدی) از این دست افراد بود. از این جهت رسانه‏های جهان کفر، از ایشان  بدشان می‌آمد.

من احساس کردم بعد از فوت ایشان، بچه‌های حزب‌اللهی پشتوانه بزرگی را از دست دادند. این برای شخصیت‏ها خیلی مهم است که: «إذا ماتَ العالِمُ ثُلِمَ فِی الإسلامِ ثُلمَةٌ لایَسُدُّها شَیءٌ إلی یَومِ القِیامَةِ؛[2] با مرگ هر عالمی، چنان رخنه‌‏ای در اسلام پدید می‌‏آید که تا روز قیامت هیچ چیز آن را فرو نمی‌‏پوشد» دقیقاً این‏گونه است که گاهی عالمی فوت می‌کند؛ ولی چندین نفر جای او هستند و خللی ایجاد نمی‌شود؛ اما گاهی با فوت برخی افراد، واقعاً خلأ حس می‌شود. یکی از مصادیق بارز این حدیث، آیت الله یزدی) بودند.

- اگر بخواهیم به مسئولیت‌هایی که ایشان در حوزه داشتند، اشاره بکنیم، باید بگوییم که در ساختار حوزه و در جایگاه‏های متفاوتی بودند؛ مثل شورای عالی حوزه، جامعة مدرسین و... چند سال اخیر حضرت آقا> در سال 94 و در دیدار مجمع طلاب و نمایندگان، بر انقلابی بودن حوزه تأکید داشتند و فرمودند که اساس انقلاب از حوزه شروع شد و آنتی‌تز انقلاب نیز از حوزه است. ما چند سال پیش در مورد حوزة انقلابی با برخی از علما مصاحبه‌ای داشتیم، از جمله آیت الله یزدی) که ایشان فرمودند: من تأکید دارم در کنار فقه و اصولی که خوانده می‌شود، درس ولایت فقیه و آشنایی با حکومت نیز برای طلاب لازم است. حال با توجه به آشنایی بیش‏تری که شما با ایشان داشتید و سِمت‌هایی که ایشان در حوزه داشتند، مثل شورای عالی جامعة مدرسین، تا چه حد تلاش کردند تا حوزة انقلابی و عدم فاصله‌گذاری بین دین و نظام تحقق یابد و برای مقابله با این فاصله‌گذاری چه اقداماتی انجام دادند؟

- نظر بنده در این موضوع آن است که حقیقتاً باید از هر کسی در جایگاه خودش انتظار داشت. اگر این نوع کارها کاستی داشته باشد، از من و امثال من رخ داده است. کسانی مانند آیت الله یزدی) که رئیس جامعة مدرسین یا عضو شورای عالی بودند، باید از امثال من، در جهت حوزة انقلابی حمایت کنند. ایشان مدتی رئیس شورای عالی بودند و واقعاً در این جهات ذره‌ای کوتاه نیامدند. ایشان نسبت به برخی از جوانتر‏ها نیز حرف را بهتر می‌گرفتند؛ ولی اگر در حوزه آن‌طور که باید و شاید کارها جلو نرفت ، بخشی تقصیر امثال من ست؛ چون باید برای آیت‌الله یزدی و آیت الله مؤمن* طرح می‏بردیم تا ایشان حمایت کنند. این دو بزرگوار به جد از طرح‌هایی که ما می‌بردیم، حمایت می‌کردند. خیلی از کارهایی که در حوزه برای انقلابی ماندن حوزه اتفاق افتاد، اگر پشتیبانی این دو بزرگوار نبود، رخ نمی‌داد. وقتی می‌دیدند در جایی ضربه‌ای به انقلاب و نظام می‌رسد و می‌شود با فلان طرح از آن جلوگیری کرد، فوراً از طرح حمایت می‌کردند که آن ضربه اتفاق نیفتد. تا روز آخر در خیلی از جاها که دست‏شان می‌رسید، به شدت از کارهایی که در جهت تقویت نظام بود، حمایت می‌کردند. ما یا سن‌های پایین‌تر از ما، باید به دل حوادث بروند و فرمانده خودش لازم نیست شلیک کند. سربازهای پیاده نظام مثل ماها باید شلیک کنند و آنها باید حمایت کنند و رهنمود بدهند که این طور هم بود و از این کار کوتاهی نمی‌کردند؛ اما این را شهادت می‏دهم که آیت الله یزدی) واقعاً روی این‏که حوزه انقلابی بماند، خیلی کار کرد. این‌طور نبود که فقط حرص می‌خورد و می‌جوشید که حوزه باید انقلابی باشد.

- به این موضوع که می‌خواهم اشاره کنم در ابتدای سخن اشاره‌ای داشتید. اینگونه می‌پرسم: اصلاح‌طلب‌ها آیت الله یزدی) را آدم تندی می‌دانستند. اصولاً نسبت به چه مسائلی تند می‏شدند؟ آیا اگر کسی این ویژگی را داشته باشد، برای او نکتة منفی محسوب می‌شود یا خیر؟

- اولاً باید تعریف کرد که تند یعنی چه؟ یعنی بیش از حد اعتدال به مسئله‏ای پرداختن، با شتاب بیش‏تر، عجولانه، بی‌فکر و... کار کردن؟ اگر یک کسی با فکر، مبنا و دقت، حقی را بگوید، چطور؟ آن‌هایی که می‌گویند ایشان تند بوده، خودشان بی‌تفاوت‌اند. پیداست که امیرالمؤمنین% در تعریف این‌ها «افراطی» می‌شود؛ اما آیا واقعاً – نعوذ بالله- حضرت این‌گونه بودند؟ در آن زمان نیز حضرت را افراطی می‌خواندند. اگر کسی به جدّ از حق دفاع کند، می‌شود افراطی؟ کسی که به جدّ مقابل انحرافات بایستد، مردانه هم بایستد، افراطی است؟

کسی که مذبذب است گاهی به نعل می‏زند و گاهی به میخ، او مشکل دارد اگر کسی این‌گونه نبود و با صراحت حرفش را بیان کرد و داد زد که این انحراف و خیانت است و باید جلوی آن را بگیرید، باید دستش را بوسید. واقعاً معتقدم به چنین آدمی باید گفت معتدل. آنهایی که تکان نمی‌خورند و حرف نمی‌زنند و دنبال خودشان هستند، این‌ها باید خودشان را اصلاح کنند. ایشان تند نبود و من واقعاً ایشان را تند نمی‌دانم؛ بلکه به شدت معتقدم جای خالی ایشان حس می‌شود. ما کسانی را می‌خواهیم که وقتی دیدند جایی خلافی رخ می‏دهد و بدعتی در پیش است، نه تنها حرف؛ بلکه داد بزنند، نه این‌که بگویند اگر چیزی بگوییم، ممکن است به ما تهمتی یا حرفی بزنند، و یا برای آنکه نگویند افراطی، سکوت کنند. این کندی و بی‌تفاوتی ضد ارزش است.

- به عنوان سؤال آخر همان‌طور که اشاره‌ای در جنبة اخلاقی این‌ عالم عامل فرمودید که افراد انقلابی گاهی جنبه اخلاقی آنها مغفول واقع می‌شود، به نظر می‌رسد جنبة علمی آن‌ها نیز به درستی تبیین نمی‌گردد. جنبة علمی آیت الله یزدی) را چگونه برآورد کردید؟

-گاه افرادی که جایگاه علمی ندارند، آیت‌الله و فقیه و علامه نام می‌گیرند در حالی‌که آیت‌الله یزدی از  قبل انقلاب سطوح عالی حوزه را تدریس می‌کردند، بعضی از افرادی که امروزه سطوح عالی را تدریس می‌کنند، آن وقت هنوز به دنیا نیامده بودند، ایشان پس از انقلاب هم دائماً مباحثات علمی داشته از امام) اجازة اجتهاد داشتند، فضل و دانش ایشان برای بسیاری از علماء محرز است این‌ها جوسازی است که حوزه نباید تحت تأثیر این جوها باشد. ما باید دنبال دیدن حقایق باشیم.

ایشان حتی آن وقتی که در قوة قضاییه بودند، ممارست جدّی فقهی داشتند، آن هم فقه کاربردی، نه فقهی که بعضی از موضوعاتش اصلاً مطرح نیست. آن مدتی که در حوزه بودند نیز دائم تدریس داشتند.

 

[1]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏2، ص: 110

[2]. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج‏1، ص: 230

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha